افزونه جلالی را نصب کنید. 1 شعبان 1446 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1123 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 30 تعداد دیدگاهها : 11×
  • اوقات شرعی


    Warning: A non-numeric value encountered in /home/basijsai/public_html/wp-content/plugins/azan/index.php on line 122

  • برای اینکه مادرم متوجه اعزامش نشود، صبح زود کیف مدرسه‌ را همراهش برد

    شناسه : 943 30 آذر 1394 - 11:16 1031 بازدید ارسال توسط :

      جوانه های ایرانی : خواهر شهید مهاجر گفت: شب قبل از اعزام مشق‌هایش را نوشت، برای اینکه مادرم متوجه اعزامش نشود، صبح زود کیف مدرسه‌ را همراهش برد، در زیرزمین خانه گذاشت و به پایگاه اعزام نیرو رفت. انتظار، واژه‌ای غریب است برای‌مان‌، چون درد انتظار هنوز بر قلب‌مان ننشسته و چشم‌های‌مان بر در […]

    پ
    پ

     

    daneshamoz

    جوانه های ایرانی : خواهر شهید مهاجر گفت: شب قبل از اعزام مشق‌هایش را نوشت، برای اینکه مادرم متوجه اعزامش نشود، صبح زود کیف مدرسه‌ را همراهش برد، در زیرزمین خانه گذاشت و به پایگاه اعزام نیرو رفت.

    انتظار، واژه‌ای غریب است برای‌مان‌، چون درد انتظار هنوز بر قلب‌مان ننشسته و چشم‌های‌مان بر در خیره نمانده است تا بدانیم مادری که روزی پسر ۱۵ ساله‌اش را برای دفاع از حق راهی جبهه‌ها کرد و این انتظار ۲۵ سال به طول انجامید، چه دردهایی کشیده است؛ مادری که ۲۵ سال ایستاد و امروز به استقبال دُردانه‌اش آمده، دردانه‌ای که چند تکه استخوان از او برایش آوردند؛ او مثال همان زینب کربلاست، زینبی که صبور بود و شکور

    این مطلب بدون برچسب می باشد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.