زندگینامه شهید:
شهید حسین علی آسارائی از روستای آسارا کرج ، در یک خانواده مذهبی در سال ۱۳۳۷ چشم به جهان گشود و دوران ابتدائی تحصیلات خود را در همین روستا سپری نمود ؛ بعلت نداشتن مدرسه راهنمایی و دبیرستان ، مجبور به ترک تحصیل گردید و به مدت دو سال، همراه پدرش به دامداری و کشاورزی مشغول بود ، در سن ۱۳ سالگی به شهرستان کرج آمد و در کارخانه ایران ناسیونال مشغول بکار گردید و سال ۱۳۵۶ عازم خدمت سربازی شد و پس از سه ماه معاف گردید و در کارخانه سایپا شروع بکارکرد ؛ در دوران انقلاب ، همزمان با مردم انقلابی ایران در راهپیمایی ها و تظاهرت شرکت داشت.
زنده یاد سال ۱۳۶۲ عضو تیم کشتی شهرستان کرج بود؛پس از آغاز جنگ تحمیلی چندین بار برای پشتیبانی جبهه و جنگ اعزام گردید و مدت یکسال بعنوان احتیاط ، در منطقه کردستان خدمت نمود.
اولین مجروحیت ایشان ، سال ۱۳۶۶ در جزیره مجنون اتفاق افتاد که پس از بهبود برای آخرین بار در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۲۳ ، از طرف بسیج عازم جبهه گشت و در تاریخ ۱۳۶۷/۰۵/۰۷ در منطقه شلمچه مجروح شیمیایی گردید و به بیمارستان صحرایی انتقال یافت و از آنجا به اهواز اعزام گردید.
پس از برگشتن از جبهه بعلت مشکلات تنفسی شدید در بیمارستان بقیه ا… بستری گردید؛ پس از ۸ ماه بستری بودن به بیمارستان طالقانی انتقال داده شد و بعد از ۶ ماه ادامه درمان، مرخص گردید و به منزل رفت.
با گذشت ۳ ماه بعلت درد سینه ، نفس تنگی و همچنین طاول هایی که سمت چپ بدنشان، بعلت اثرات شیمیایی بوجود می آمد ، برای چندمین بار به بیمارستان طالقانی رفت و سپس جهت ادامه درمان از طریق بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۸به کشور انگلستان اعزام گردید و پس از ۶ ماه مداوا به ایران برگشت؛ بعد از مدت ۲ ماه برای بار دوم به کشور آلمان جهت تداوی اعزام شد ، این بار بعلت وخیم بودن حال ایشان بعد از ۴ الی ۵ ماه بستری بودن ، در تاریخ ۱۳۶۹/۰۷/۱۷ در یکی از بیمارستان های کشور آلمان به شهادت رسید .
انشاءا…. که بتوانیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم .
وصیت نامه شهید حسین علی آسارائی :
« بنام الله پاسدار حرمت شهیدان »
اینجانب حسین علی آسارائی ، شغل بسیجی ، خدمت پدر و مادر مهربانم سلام عرض می کنم و امیدوارم که خدا به شما صبر بدهد و خدمت برادرانم هم سلام عرض می کنم و امیدوارم خدا به شما صبر عطا فرماید و امیدوارم که خدا به خواهرم هم صبر بدهد و خدمت عمو و پسر عموهایم، خدا به شما صبر بدهد و خدمت عمه ها ، زینب ، حمیده ، فلک و فاطمه هم از خدا میخواهم که به آنها صبر عنایت فرماید.
احمد جان و برادران عزیزم، بچه های مرا نگه می دارند، به یاد بچه های اباعبد ا… گریه کنند. از پدر و مادرم می خواهم که برای خانواده امام حسین (ع) گریه کنند و از برادرانم می خواهم بچه های مرا اسلامی تربیت کنند؛ ولی شما بدانید که من با خدا معامله کرده ام و جانم را برای خدا داده ام و از همسر خودم احترام می خواهم، که خدا به او صبر بدهد تا همچون خانواده امام حسین (ع) مقاومت کند و هر موقع که گریه می خواهید بکنید برای شهیدان کربلا گریه کنید و برای شهیدان ایران اسلامی گریه کنید.
خداحافظ ؛ حسین علی آسارائی
ثبت دیدگاه