افزونه جلالی را نصب کنید. 26 رجب 1446 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1106 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 30 تعداد دیدگاهها : 11×
  • اوقات شرعی


    Warning: A non-numeric value encountered in /home/basijsai/public_html/wp-content/plugins/azan/index.php on line 122

  • معرفي شهداي گروه سايپا؛

    شهید والامقام محرمعلی شکر گزار

    شناسه : 896 17 شهریور 1400 - 8:09 1008 بازدید ارسال توسط : نویسنده : admin-iman منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای گروه سایپا
    شهيد از همان دوران ، در سدد مبارزه با اين ستمگران برآمد و به اتفاق عده اي از دوستانش با وجود اختناق شديد جو ، به تلاش در اين رابطه پرداخت ؛ تا اينكه در آخر همان سال ، وي را به عنوان سرباز مشمول خدمت گرفتند و به پادگان چهل دختر اعظام كردند ؛ ولي پس از دو هفته به دلايلي ايشان را معاف كرده و رها ساختند
    شهید والامقام محرمعلی شکر گزار
    پ
    پ

    نام و نام خانوادگی : محرمعلی شکرگزار

    نام پدر : زکی

    تاریخ تولد : ۱۳۳۲/۱۰/۰۱

    تاریخ شهادت : ۱۳۵۷/۰۶/۱۷

    محل تولد : صومعه سرا

    محل شهادت : تهران

    محل دفن : بهشت زهرا تهران

    عملیات منجر به شهادت : در راه مبارزه علیه حکومت ستمشاهی

    محل خدمت : سایپا

    وضعیت تاهل : متاهل

    _______________________________________________________________________________________________________

    زندگی نامه شهید محرمعلی شکر گزار 

    جمعه سیاه سیاهی به تاریکی دلهای آلوده به کفر ، دلهایی که جایگاه این شیاطین بود ، همان قلب هایی که سنگ تر از هر سنگ و آلوده تر از هر ناپاکی است و همان روزی که از ننگترین روزهای دوران حکومت پلید شاه و سندی محکم بر جنایات آن ضحاک زمان بود ، همان روزی که تاریکی اش ، سپیدی صبح را نوید میداد و لاله هایش رسیدن بهار را ، و از انبوه این گلگون کفنان ، که یکی پس از دیگری گل وجودشان پرپر گشت و سنگ فرش زمین را آذین بست برادر شهید محرمعلی شکرگزار را می توان نام برد که جسم مطهرش به جرم حق طلبی و اسلام خواهی ، آماج گلوله ها گشت و خون پاکش پیروزی انقلاب را ضامن گردید .

    وی در سال ۱۳۳۲ ، در روستای دهنده سومعه سرا ، از خانواده ای مذهبی تولد یافت و پس از گذراندن دوران کودکی ، از همان ابتدا به کار روی آورد و در کشاورزی پدر و مادر را یاری میداد ؛ تا ۱۵ سالگی به دلیل فقدان مدرسه در روستایش از تحصیل محروم ماند ، تا اینکه با شرکت در کلاسهای پیکار با بی سوادی مراحل ابتدایی تحصیل را طی نمود .

    سالها به سرعت سپری میشد ولی او همچنان در زمینه کشاورزی فعالیت داشت تا آنگاه که در سال۱۳۵۲ ، مزدوران شاه از طرف ساواک به بهانه جاده سازی و حفر کانال ، قسمت اعظم زمینهای کشاورزی و باغ های مرکبات ایشان و بسیاری از کشاورزان دیگر را غصب نمود و بدین ترتیب بذر نفرت جدیدی را علاوه بر ظلم های دیگرشان در دل پاک این زحمت کشان افشاندند .

    شهید از همان دوران ، در سدد مبارزه با این ستمگران برآمد و به اتفاق عده ای از دوستانش با وجود اختناق شدید جو ، به تلاش در این رابطه پرداخت ؛ تا اینکه در آخر همان سال ، وی را به عنوان سرباز مشمول خدمت گرفتند و به پادگان چهل دختر اعظام کردند ؛ ولی پس از دو هفته به دلایلی ایشان را معاف کرده و رها ساختند ، با این وضع همچنان از طرف ژاندارمری منطقه تحت فشار بود و به نحوی مورد اذیت قرار میگرفت ، تا جایی که مجبور به ترک روستا و هجرت به تهران شد .

    محرمعلی با ورود به تهران مدتی در یک قهوه خانه واقع در ناصر خسرو مشغول به کار شد و در سال ۱۳۵۵ اقدام به ازدواج نمود . در سال ۱۳۵۶ به استخدام شرکت سایپا درآمد و چندی نگذشت که ندای انقلابی عظیم به گوش رسید و او با زمینه قبلی که داشت ، مشتاق تر از همه محرومان دیگر ، قدم به میدان مبارزه عمومی نهاد ، تا آنچه را که در طول این سالهای سراسر رنج ، بر قلب مهربانش تکیه داده بود و سنگینی اش را به وضوح حس میکرد ، بر زبان جاری سازد و فریاد ظلم برانداز برآورد که :

    “ای نامردمان بدانید که باطل رفتنی است و حق ماندنی”

    با شروع انقلاب ، او دیگر لحظه ای آرام و قرار نداشت و بیش از پیش به فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود افزود و با شرکت مستمر در جلسات مذهبی و سخنرانی ها ، در تضعیف رژیم و پیروی از امام عزیز می کوشید . اعمال عبادی اش رنگی خاصی به خود گرفته بود و همواره دیگران را در انجام واجبات دینی دعوت می نمود و با تلاشی خستگی ناپذیر ، در پخش اعلامیه های حضرت امام و تظاهرت و راهپیمایی ها ، حضور فعال داشت .

    انقلاب به سرعت به پیشروی میکرد و هر لحظه ، مکمل لحظه ای دیگر و هر حادثه ای ، پیروزی دیگری بود و در این جنگ و گریز ها ، فریادها و بلواها ، آتش و خون ها ، دیو نگون بخت بدبختی ، که سایه شومش هنوز بر سر مردم بی پناه ، سایه گسترده بود و این شیطان پلید که همچنان خون عزیزانمان از انگشتان او می چکید ، در خفا بر ضعف و زبونیش می گریست و خوب می دانست که دیگر جایی برای ماندن نیست و همانند حیوانی که دم مرگ ، به دست و پا زدن می افتد ، در آخرین دم حیات ننگینش ، برای زنده ماندن به تکاپو می افتد و برای ماندن از هیچ جنایتی روی گردان نبود و چنین بود که پایه های جمعه سیاه را بر گور خود بنا نهاد .

    جمعه ۱۷ شهریور ۵۷ ، وقتی که سیاهی شب در دل روز پنهان میشد ، سرخی شفق حکایت از روزی خونین داشت و آفتاب با شرمساری ، اشعه اش را در کوچه و پس کوچه های شهر می افکند ؛ روزی که از اولین ساعاتش هیجان و التهاب در دل مردم ایجاد کرد و ایمانی راسخ و محکم ، که محرک اصلی این میدان نبرد بود . سیل خروشان مردم از گوشه و کنار میدان ژاله در حرکت بود و در دل خود آبستن شهدای بسیار و همگام با آنها شهید محرم علی شکرگزار که از ابتدای قیام ، قدم به قدم با انقلاب عجین بود .

    او با این هدف مقدس پیش می رفت تا که در مقابلش با چهره های کریه مزدوران و خود فروخته گان که مسلح بودند برخورد کرد ؛ در چشمان هر دو طرف شعله های خشم هویدا بود ، یکی از روی نفرت و دیگری از روی ترس ، یکی با سلاح ایمان و دیگری با سلاح آتشین ، یکی سینه اش سپرش بود و دیگری فلزی آبدیده ؛ چه کسی پیروز بود؟ آنکه خونش بر زمین جاری شد یا آنکه خونی بر زمین جاری ساخت و که سربلند شد؟ آنکه شهادت را مردانه پذیرفت ، یا آنکه از ترس ، تکیه بر توپ و تانک و مسلسل داشت . دیدیم که پیروزی با که بود !! آری ؛ محرم علی با نگاهی خشمکین بر چشم اهریمن و سینه ای سپر کرده ، با افتخار و با گام های استوار بر ایمان در حرکت بود .

    دشمن از این نگاه ها که تا اعماق جانش نفوذ می کرد وحشت داشت ؛ نعره می زدند ، ولی که را می ترسانند؟ از چه می ترسانند ؟ …. از مرگ ؟ شهادت که برایشان افتخار است ! در این بین بود که ناگاه نعره غریبی ، از هر طرف لوله مسلسل ها بر آمد و با صدای الله اکبر و خمینی رهبر در آمیخت و لا اله الا الله شان را با خون آغشته ساخت و بوسیله مزدوران یک گلوله به قسمت ران پایش اصابت می‌کند و با کمک مردم به بیمارستان منتقل می‌شود.

    وی بر اثر خونریزی زیاد به شهادت نائل می‌شود و عمال رژیم طاغوت جسد پاکش را به خانواده‌اش تحویل ندادند و مفقودالاثر گردید و از شهید فقط دو تیکه لباس و کفشش که در بیمارستان و خیابان مولوی بود، برجای ماند.

    با درود به روان پاک تمامی شهدای هفدهم شهریور .

    روح شهدا شاد و راهشان مستدام باد .

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.