زندگی ناشه شهید والامقام نبی الله کشاورز
دوم فروردین ۱۳۳۱، در قزوین چشم به جهان گشود. پدرش ولی الله و مادرش،کلثوم نام داشت. تمام بزرگی او در سادگی نامی خلاصه شده بود. نامی که معطر از وجود مبارک مفتخر زمین و آسمان –حضرت رسول اکرم (ص)-بود. نبی الله را خیلی از بچه های دیروز ” شستگان ” شهر فسا، همان پسرک آرام ومهربانی می بینند که پیشانی بلندش خبر از داغ آفتاب جنوب داشت.
شاید روزهایی از تحصیل را با اوهمدرس بوده اند اما بی گمان مشقهای پراندوه شبانه و اشکهای دیر هنگام اودر خلوت شب ،از چشمهای دنیایی خیلی از آنها دور مانده است .
شهید ” نبی الله کشاورز ” فرزند گل و گلوله و لبخند بود وبا زمین و سبز آشنایی دیرینه داشت . دستان پرتاول پدر ،دستان کوچکش را با سرزنش خار و رنج کار ، اشنا می کرد. همزمان از ادامه تحصیل باز نمانده ودر مدارس راهنمایی و دبیرستان های فسا سالهای مختلف تحصیل را پشت سر می گذاشت. وی پس از پایان دوره متوسطه ،در حوالی ۵۶و۵۷ در دانش سرای مقدماتی لار ، مشغول به تحصیل شد.
شهید کشاورز در سال ۱۳۵۷جهت انجام وظیفه به تبریز اعزام گردید اما با شنیدن فرمان امام مبنی بر ترک پادگانها،به امواج خروشان قیام پیوست وباقیمانده خدمت خودرا پس از پیروز انقلاب به انجام رساند. وی در بحبوحه آغاز جنگ ، با تجربیاتی که در زمان خدمت اندوخته بود ،با آمادگی کامل از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فسا به جبهه اعزام و در چندین عملیات از جمله فتح المبین و تنگه چزابه ، شرکت کرد ،آن عزیز قبل از جنگ نی با آنکه به شغل شریف آموزگاری اشتغال داشت.
در روزهای تعطیل تابستان ، کردستان قهرمان و ستمدیده را عرصه مبارزات خود علیه ضد انقلاب قرارداره و سه ماه تمام از عمر عزیز خود را در کوههای سر به فلک کشیده غرب ،به دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی پرداخت.
به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. و نهایت در دوم فروردین ۱۳۶۱، در منطقه شوش در حالی که گلهای وحشی ” شستگان ” آمدن بهار را جشن گرفته بودند ،محور شوش از شقایق زار خون شهید ،رنگ وبویی اسمانی گرفت و شهید شد. مزار او در بهشت زهرا(س) تهران قـطعـه ۲۴ ردیـف ۱۱۳ شـماره ۲۸ واقع است.
همسر فداکار آن شهید والامقام در خاطرهای میگفت:
که او در زندگی، فردی درستکار، فداکار و دیندار بود. در زندگی شخصی اش سختی های بسیاری کشیده بود و حس مسئولیت پذیری زیادی داشت. ما بعد از شهادت وی مشکلات فراوانی را پشت سر گذاشتیم. من علاقه شدیدی به ایشان داشتم و او نیز به همین خاطر وقتی که می خواست به جبهه برود میگفت به خط مقدم نمیرود که من نگران نشوم.
شهید کشاورز علاقه زیادی به من و فرزندانمان داشت به همین خاطرآخرین بار موقع رفتن چند دقیقه طولانی بچه کوچکمان را که یکساله بود بغل کرده بود. انگار دل کندن و رفتن برایش سخت شده بود. انگار می دانست که دیگر بر نمیگردد.
آخرین جملهاش هنگام رفتن این بود که: همسرم؛ امسال مراسم عید را برگزار نکن…!
فرازی از وصیت نامه شهید :
«چقدر از حقیقت دورند کسانی که دین را سپر جانشان ساخته اند در حالی که سنت پیامبر (ص)به ما می آموزد که جان را سپر دین قرار باید داد . چقدر دور از حقیقت اند کسانی که مدفون در وجود خویشند وبه مال و اولاد دل بسته اند پس برخیزید که از کاروان حقیقت دورنمانید. »
ایشان یکی از شهدای شرکت سایپا دیزل در هشت سال دفاع مقدس است که در منطقه عملیاتی دارخونین در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. این شهید گرانقدر دارای چهار فرزند شامل یک پسر و ۳ دختر بود.
ثبت دیدگاه