شهید رحیم عبدالاحدی ، سال ۱۳۴۲در خانواده ای تنگدست ، دیده به جهان گشود . وی تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و به علت فقر مالی از ادامه تحصیل بی بهره ماند .
هنگام انقلاب او ۱۵ سال داشت ؛ دوران خدمت سربازی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام وظیفه نمود ،که از آن پس ، در او انقلاب درونی ایجاد گردید و به کردستان برای نبرد با منافقان رفت و ۲ سال خدمتش را در گردان رعد ، که هر که میرفت شهید میشد ، گذراند.
هنگامی که خدمتش به پایان رسید ، پس از یکماه ، دوباره به جبهه رفت ؛ در این زمان ، برادرش نیز در جبهه بود ! جبهه رفتن رحیم دیگر مسئله ای عادی بود . او ۵۰ روز در جبهه و ۵ الی ۱۰ روز در مرخصی بسر میبرد و آن روزها را هم ، در قم و یا بهشت زهرا سپری می کرد و روزهایی که در خانه بود ، مشغول عبادت یا گوش دادن به نوارهای مذهبی بود .
پس از مدتی در شرکت سایپا استخدام شد و در آن مدت هم , زمانی که قرار بود عملیات انجام بشود , به جبهه می رفت . بیشتر نقاط بدنش زخمی بود ؛ در عملیات کربلای ۵ ، وی در لشکر محمد رسول الله ، گردان عمار و با برادر کوچکترش جلال ، هم رزم بود که در جبهه از ناحیه پا مجروح گشت ؛ رحیم چندین نوبت به ملاقاتش در تهران رفت و دوباره به جبهه بازگشت که بار آخر از ناحیه سر مورد اثابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید.
رحیم اخلاقی بسیار نیکو داشت و هفته ای دو روز ، روزه بود . به مسائل دینی اهمیت میداد و در عزاداری ها شرکت می کرد ؛ او چون مجرد بود ، خیلی دوست داشت تا یکی از بازماندگان شهدا را به عقد خود درآورد و از همسر و فرزندانش مراقبت کند. تمام انسان ها دارای جاذبه و دافعه هستند ؛ او بغیر از دشمنان خدا ، برای دیگران هیچ دافعه ای نداشت.
این شعرها از دفتر خاطراتش نوشته شده است :
خداوندا به این چشمای بیمار به شب ناله های پشت دیوار
خمینی را برای ما نگهدار
این خط من از نیل است هم پاک شود روزی
این قلب من از سنگ است هم خار شود روزی
هر کس که مرا خواهد , یا خط مرا خواند
شاید که کند یادم, غمناک شود روزی
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
ثبت دیدگاه