سم رب و الشهدا و الصدیقین
زندگی و منش شهید محمد حسین مرادی مدافع حرم به روایت از خانواده شهید
*
#قسمت_دهم
*
نحوه شهادت :ماموریت داشتیم سه هدف را با یک قبضه بزنیم،مسجدی در نزدیکی ما و تک تیر انداز روی آن مستقر بود .من با تخته جلوی پنجره را بسته بودم که جلوی دید را بگیرم .قبضه را آماده کردیم و بچه ها در جای خودشون مستقر شده بودندتا ما رو پوشش دهند.اسلحه ما یک اسلحه دست ساز پرتاب موشکی بود.قبضه را مستقر و روی هدف تنظیم کردیم تا زمان شلیک اعلام شود.نخستین شلیک دقیق بود و به هدف اصابت کرد.بر اثر فشار پرتاب موشک دیوار ریخت و در تیررس آن ها قرار گرفتیم .تک تیر انداز ها روی مناره مسجد پناه قرار گرفته بودند.پشت بی سیم اعلام میکردند چرا هدف دوم را نمیزنید ؟برای اینکه قبضه را جابه جا کنیم نیاز به یک تکه شیلنگ داشتیم که باید از طبقات پایین می آوردند .
محمد حسین گفت حاجی من برم.گفتم یکی از بچه ها رو فرستادم.
محمد حسین پسر شجاعی بود.گفتم:نرو،گفت :حاجی مواظبم.گفتم مواظبی ولی نرو. یک لحظه روم رو برگردوندم با دوستم صحبت کنم یک دفعه صدای ■■یا حسین■■ش بلند شد.سینه خیز اومدم دستهایش رو بگیرم یک دفعه دستش تا شد و داد زد و فهمیدم دستش تیر خورده است.هر طور بود ۷،۸متر کشیدمش عقب و به دیوار پناه اوردم.سریع تیری که در سینه زیر قلبش بود رو در آوردیم.با یک چفیه که پسرم از کربلا آورده بود زخمش رو بستم.ساختمان زیر آتش دشمن بود. محمد حسین را روی یک تشک گذاشیم و از پله ها پایین آوردیم و به در مانگاه رساندیم.مدام میگفت:■■■جگرم میسوزه و تقاضای آب میکرد■■■تیری که به او اصابت کرده بود زاویه دار بوده و به ریه وپرده دیافراگم ،پانکراس و کلیه اصابت کرده بود.سوم محرم تیر خورد،و بعد از عمل سنگین ۱۴ روز در کما بود.
*
هر سال هر جا که بود خودش را برای عزاداری ماه محرم به مجیدیه میرساند.اما اون سال تاسوعا و عاشورا شد و محمد حسین نیامد…..
*
این مطلب بدون برچسب می باشد.
ثبت دیدگاه