افزونه جلالی را نصب کنید. 28 رمضان 1446 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1168 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 34 تعداد دیدگاهها : 11×
  • اوقات شرعی

  • معرفي شهداي گروه سايپا؛

    شهید والامقام مصطفی سرتیپی

    شناسه : 1205 19 اسفند 1376 - 7:27 1408 بازدید ارسال توسط : منبع : پايگاه اطلاع رساني شهداي گروه سايپا

    شهید مصطفی سرتیپی ، در سال ۱۳۳۷ در تهران متولد گردید و در خانواده مذهبی به رشد و نمو پرداخت ؛ وی دوران تحصیلی ابتدایی و متوسطه را با توجه به علاقه اش ، با سرعت پشت سر گذاشت و تا کلاس ۱۱ ادامه داد و پس از آن به دلیل مشکلاتی ، موفق به […]

    شهید والامقام مصطفی سرتیپی
    پ
    پ

    شهید مصطفی سرتیپی ، در سال ۱۳۳۷ در تهران متولد گردید و در خانواده مذهبی به رشد و نمو پرداخت ؛ وی دوران تحصیلی ابتدایی و متوسطه را با توجه به علاقه اش ، با سرعت پشت سر گذاشت و تا کلاس ۱۱ ادامه داد و پس از آن به دلیل مشکلاتی ، موفق به ادامه تحصیل نشد . وی علاقه فراوانی به مسائل مذهبی و شرکت در جلسات دینی داشت و هیچگاه در مورد نماز ، روزه و خواندن قرآن کوتاهی نمی کرد.

    در سن ۱۹ سالگی بود که به خدمت سربازی اعزام گشت و در نیروی هوایی شیراز ، مشغول خدمت شد ؛ یک سال بعد از آن با شروع انقلاب مصادف بود . او پس از شنیدن فرمان امام مبنی بر ترک پادگان ها ، خدمت را رها کرده و به تهران آمد و همراه دیگر امت حزب الله ، به صف تظاهر کنندگان پیوست و در مسجد فاطمه زهرا (س) شروع به همکاری نمود .

    وی مدتی را این چنین به فعالیت گذراند تا که وجودش را در تهران بی اثر دید و مجددا به شیراز بازگشت ، تا ضمن ادامه خدمت در پادگان ، با توجه به روح ارشادگویش ، تمامی همتش را جهت بالا بردن سطح آگاهی ها ی اسلامی و سیاسی سربازان و درجه داران بکار گیرد و در قلب دشمن ، هسته های مقاومت ایجاد کند و با برپایی تظاهرات ، پایه های رژیم را از درون بلرزاند ،که چنین نیز شد ؛ مصطفی به همراه عده ای از درجه داران ، پس از تظاهرات ، درب اسلحه خانه را شکستند و با سلاح از پادگان گریخته و به جمع مردم پیوستند و این در همان روزهای اوج انقلاب بود ؛ آنان پس از مدتی جنگ مسلحانه با افراد گارد شهربانی ، موفق به تصرف ساختمان می شوند و پس از این موفقیت و پیروزی انقلاب ، مصطفی مجددا به تهران باز می گردد و عضو بسیج شده و در مسجد به ادامه فعالیت می پردازد و در پاس های شبانه شرکت می کند .

    مدتی بعد وی از طرف اهالی محل ، برای شورای محلی انتخاب می گردد و همچنین از طرف سپاه منطقه ۲ تهران ، مسئولیت بسیج مسجد را نیز به عهده می گیرد.

    با شروع جنگ در سال ۱۳۵۹ ، داوطلبانه به غرب اعزام می شود و حدود ۹ ماه در کردستان ، در درگیری های شدید با افراد حزب کوموله و دموکرات و دیگر ضد انقلابیون فاسد ، حضور داشت.

    او در خلال این مدت ، در پاوه حدود یک ماه تمام در محاصره کوموله قرار می گیرد که به طور معجزه آسایی موفق به فرار از چنگ آنان گردیده و مورد تشویق قرار می گیرد و چندی بعد نیز در حین انجام ماموریت ، از ناحیه پا مجروح شده  و به تهران انتقال می یابد و پس از بهبودی مجددا به جبهه باز می گردد ؛ وی در تاریخ ۰۶/۰۶/۱۳۶۰ ، پیرو سنت رسول الله ، همسری عقد کرده و تاریخ عروسی را ۱۰/۰۱/۱۳۶۱ تعیین می کند و خود به تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۶۰ پس از خداحافظی و حلالیت طلبیدن از اقوام ، دوستان و خانواده ، عازم جبهه جنوب می شود.

    مصطفی در آخرین وداعش از مادر مقداری حنا طلب می کند و وی را سخت در آغوش گرفته و می گوید : “مادر تو دیگر مرا هرگز نمی بینی و  جای من قطعه ۲۴ است ، هر چه پرتر شود وقت موعود نیز نزدیک تر می شود.” و آنگاه بی تابانه و سبک بال به سوی میعاد گاه به پرواز در آمد….

    او این بار در جبهه های جنوب و در عملیات ظفرمندانه فتح المبین افتخار حضور پیدا کرد و به خلق ، رشادت ها و دلیری ها پرداخت و با سمت معاونت فرمانده گروهان در حملات شرکت داشت که پس از شهادت فرمانده گروهان ، وی فرماندهی را به عهده گرفته و به پیش روی ادامه می دهد ، تا این که اندکی بعد ، آرپی جی زن گروه نیز به لقاءالله می پیوندد و مصطفی با دیدن این منظره به سرعت آرپی جی را برداشته و به سوی دشمن حمله ور می شود ، پس از انهدام تانک دشمن خود به معراج می رود و بدین ترتیب در تاریخ ۰۲/۰۱/۱۳۶۲ ، قبل از روز عروسی اش در منطقه دشت عباس به معشوق حقیقی می پیوندد و پس از تحویل پیکر مطهرش به خانواده ، با کما تعجب می بینند که او تمامی دست ها و پاها و موهایش را برای رفتن به ضیافت الله حنا بسته و به استقبال شهادت رفته بود .

    روحش شاد و شهد شهادت ، گوارایش باد .

    __________________________________________________

    وصیت نامه شهید مصطفی سرتیپی :

    پدر و مادر عزیزم ، امیدوارم فرزند خود را که برای مبارزه در راه اسلام قدم برداشته ، حلال کنید و بدانید که راهی که من انتخاب کرده ام ، راه سعادت و خوشبختی است ؛ امیدوارم که جان بی ارزش من در این راه مورد قبول پروردگار قرار بگیرد و از خداوند متعال می خواهم تا گناهانم را ببخشد و من را هم جزء کوچکی از شهدای این انقلاب و اسلام قرار دهد ؛ از خواهرانم ، حلالیت می طلبم و در آخر از همسر عزیزم که پاره ای از تن من بود ، حلالیت میطلبم و امیدوارم مرا ببخشد و خداوند متعال برایش صبر و استقامت و پیروی از راه زینب را می خواهم .

    امیدوارم همگی شما از کوچک و بزرگ راه اسلام را بروید و به دنیا ، دل بستگی نداشته باشید و برای امام خمینی دعا کنید ، که تا انقلاب مهدی (ع)  برای مردم مسلمان جهان ، سالم و تن درست باشد؛ من از تمامی دوستان در مسجد و سر کار حلالیت میطلبم و امیدوارم از کوچک و بزرگ ، همگی مرا ببخشید ؛

    برای پدر و مادر عزیز !

    قصد و نیت نوشتن را نداشتم ، اما هم اکنون که دارم برایت وصیت نامه می نویسم در حال رفتن هستم و برایم یقین شده که نخواهم برگشت ؛ مادر عزیزم از شما تقاضایی دارم و از خواهرم زهرا که مراقب معصومه باشید و او را دلداری بدهید.

    همسر عزیزم من به تو قول دادم که برمی گردم و به قولم هم عمل می کنم ، اما شاید با جنازه ام به تهران برگردم و به قولم عمل کنم و از این که تو را امیدوار کردم و به قولم عمل نکردم مرا ببخشید !! به خدا سوگند که همگی ما رفتنی هستیم و چه بهتر که در راه خدا برویم ، در آخر از تو می خواهم که در مرگم گریه نکنی تا شاید روح من با دیدن گریه تو ، نگران حالت نشود ، تو را به خدا می سپارم و برایت آرزوی سعادت می کنم.

    روحت شاد و نام و یاد و راهت پر رهرو باد .

    این مطلب بدون برچسب می باشد.

    ثبت دیدگاه

    1 دیدگاه برای “شهید والامقام مصطفی سرتیپی”
    1. درود خداوند به روان پاک شهدا، امیدوارم انشالله روح پاک این شهید در بهشت با روح ارباب بی کفن امام حسین (ع) محشور گردد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

      پاسخ
    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.