سید مرتضی آوینی در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمد. اطلاع زیادی از دوران کودکی او وجود ندارد جز یک خاطره. آوینی در شهر ری به دنیا آمد و دوران تحصیل را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و به شعر، نقاشی و داستان علاقه داشت.
خود آوینی هم در زندگینامه مختصرش از دوران کودکیاش چنین مینویسد:من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانهای به دنیا آمده و بزرگ شدهام که درهر سوراخش که سر میکردی به یک خانواده دیگر نیز برمی خوردی…
داستان زندگی آوینی، اما از ایام جوانی و قبولی در دانشگاه معماری هنرهای زیبا آغاز میشود. دورانی که بسیار متفاوت از دیگر دوران زندگی او بود. آوینی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشگاه معماری شد. او در سالهای جوانی خودش را کامران آوینی معرفی میکرد. دوستان دوره دانشگاه آوینی غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان بودند. درباره کامران آوینی گفتهاند آن سالها به اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت. به ظاهر خود میرسید، کراوات میزد، و به فلسفهٔ غرب علاقهمند بود
زمانی که آوینی مذهبی شد، این بخت را پیدا کرد که انقلاب اسلامی شد و مقارن شدن این دو با هم باعث شد که «کامران» تبدیل شد به «مرتضی آوینی» و وقتی که در جوانی در موقع تهیه فیلم مستند روی مین رفت، به او لقب سید شهیدان اهل قلم داده شد
همسر آوینی درباره تحول آوینی میگوید: «چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ اینگونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد
نظر رهبر انقلاب در خصوص عکس قبل از انقلاب شهید آوینی :
یکی از مدیران دستگاههای فرهنگی درباره یک نفر از همین چهرههای معروفِ فرهنگیِ خوب (که امروز جزو شهدای عالیمقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای مختلف فرهنگی توصیه میکردم که از وجودش استفاده کنید) چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود و او را در مناظری (که آن زمان برای جوانان خیلی پیش میآمد) نشان میداد. آن آقا به من گفت: بفرما! این[مرتضی آوینی] همان کسی است که شما اینطور از او تعریف میکنید! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد، چون او در این محیط بوده و حالا اینگونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید!…»
آوینی در سال ۱۳۶۷ هم یک ترم در دانشگاه هنر تدریس کرد، اما بعد از یک ترم به دلیل آنکه مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه همخوانی نداشت، از ادامه تدریس صرفنظر کرد
دوره جنجالی زندگی آوینی از سال ۱۳۶۸ و با انتشار مجله سوره آغاز شد. دورانی که او هم با کیهان، هم با آدینه و هم با کیان درگیری پیدا کرد. خاطرات جواد شمقدری از آن دوران شنیدنی است: «همان روزها که عاشقان امام تلاش میکردند تلخی را که از خوراندن جام تلخ بر امام در کامشان نشسته بود با دیدار یکدیگر و گفتوگو کمی بکاهند، به سراغ آوینی رفتم. او نیز به شدت پکر و بلکه باید گفت هراسان و سرگردان بود. به او گفتم دنیا که به آخر نرسیده، راه سینمای مستند جنگ بسته شده، اما میتوانیم با سینمای داستانی جنگ، نقبی به این گذشته بزنیم. او اندکی فکر کرد و گویی با خودش حرف میزد و بدون آنکه مرا ببیند و خوب یادم است که نگاهش را نیز به سمت بالا گرفته بود، گفت شمقدری جان، دیگر از دستش دادیم، سینما و فیلمسازی در این میانه چکارهاند! من که شاید دیگر اینها همه را رها کنم. از اتاق خارج شد. راستش این کلمات برای مدتی مرا هم در یک خلاء رها کرد که گویی نمیتوانستم خودم را باز یابم
جلسات حلقه سوره با حضور مرتضی آوینی
سوره، از افخمی تا فراستی و از شمقدری تا کمال تبریزی را گرد آوینی جمع کرد. کسانی که در تمام این سالها کوشیدند آوینی را زنده نگه. چهرههایی که گرد آوینی جمع شدند، همگی از مدیران فرهنگی و چهرههای بانفوذ حوزه سینمای ایران شدند و آوینی بدل به اسطوره شود..
افخمی در مصاحبهای درباره آوینی میگوید: «سیدمرتضی خیلی خیلی باسواد بود. آن روزها من ۲۴ ساله بودم و مرتضی ۳۴ ساله. آدمی بود که خیلی خوب خوانده بود، هم در زمینه هنر و هم فلسفه و ادیب بود. ادیب هم به معنای وسیعش، به این معنا که با فلسفه آشنا بود مثلاً فلسفۀ اشراق، فلسفه اسلامی البته به فلسفه غربی هم تمایل به آن بخشی داشت که به آن فلسفه آلمانی میگوییم. هایدگر، هوسرل، پدیدارشناسی و…. آن فلسفهای که در ایران به نام هانری کوربن خیلی شناخته شد. البته من نمیدانم سیدمرتضی سرِ کلاسهای هانری کوربن میرفت؛ هیچ وقت این را از او نپرسیدم! ولی حرفهایی که میزد از جنس حرفهای کوربن بود یعنی فلسفۀ اشراق. من بیشتر سرِ کلاسهای دکتر سروش میرفتم و به فلسفۀ تحلیلی علاقه داشتم. فلسفهای هم ذیلِ علم تجربی قرار میگرفت و به این معنا اصلاً فلسفه نیست، متُـد ِ علم است
آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان با مین برخورد کرد و بر اثر اصابت ترکش مین باقیمانده از جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
ثبت دیدگاه